پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۱۴۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

مجتبی در حالی که کمپوت گیلاس را باز می‌‌کرد، گفت:
ـ دست مهمونا درد نکنه که مرتب برای عباس کمپوت میارن.
مهناز خانم در حال سبزی پاک کردن گفت:
ـ خوش به حال تو می‌‌شه دیگه... عباس که خودش لب نمی‌‌زنه!
ـ خودتم می‌‌خوری مامان خانم!
ـ نه به اندازه تو!
عباس از اتاق بیرون آمد و عصا به دست به طرف در خانه راه افتاد. مهناز خانم و مجتبی با دلسوزی به او نگاه کردند و مهناز خانم گفت

378
93,973 تعداد بازدید
451 تعداد نظر
71 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلا

    00

    مرسی از خوندن این رمان واقعا لذت میبرم

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    سپاس از لطفتون عزیزم

    ۳ ماه پیش
  • آیدا

    10

    خیلی پارت قشنگی بود 🥺❤️

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنون گلم❤

    ۳ ماه پیش
  • بهاره

    00

    کنجکاوم بدونم بهار سهم کدوم یکی میشه 😂فقط امیدوارم عباس و ابراهیم با هم به خاطر بهار دعواشون نشه😂

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    😄💞

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    10

    وعباس بالاخره نصفش پیدا🙏❤

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ۳ ماه پیش
  • صالح زاده

    00

    خیلی عالیه چند قسمت دیگه داره ؟

    ۵ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم ۷۱ پارت هست.

    ۵ ماه پیش
  • Fawtemeh

    20

    به به غیرتی شدهههه😍💃🏻😅

    ۵ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    😍😍

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید